دو زلفونت شب و روی تو ماهه‌

از این شب، روزگار مو سیاهه‌

 

دلم شد راهی دریای چشمت

از این پس کار چشمم روبه‌راهه

 

ز دستِ کفرِ زلفت، داد و بیداد

به درگاهت دل مو دادخواهه‌

 

دلم تنها به درگاه تو روکرد

که بی روی تو بی پشت و پناهه

 

ندارم شاهدی جز چشم مستت

که اشکم شاهد و آهم گواهه

 

مو خوندم در ازل از نقش چشمت

که خط سرنوشتم اشتباهه

 

اگر مشک ختن گفتم به زلفت

خطا گفتم، خطا گفتم، گناهه

 

که در هر حلقه‌ی هندوی زلفت

هزاران چین و ماچین عذرخواهه

 

گرفتی کشور دل را به مویی

که در پشت سرت خیل سپاهه

 

چه شد حاصل از این روز و شب ای دل

که موی مو سفید و رو سیاهه

 

اگر دست دل ما را نگیری

تموم کار و بار ما تباهه

 

دلم پیوسته با لطف مدامت

که لطف دیگرونم گاه گاهه

 

سماع یاد تو در سینه برپاست

تموم خانه‌ی دل خانقاهه